اویاقلیق: در این وانفسای احساس تکلیف نامزدهای عضویت در شورای شهر که تنها در شهر تبریز این تعداد به حدود ۷۸۰ صد نفر میرسد، به نظر میآید دانشجویان مدیریت شهری هم بالاخص در مقطع تحصیلات تکمیلی باید احساس تکلیف کنند اما از جنسی دیگر، تکلیف از جنس کلافه شدن از این همه احساس تکلیفی که سایرین […]
اویاقلیق: در این وانفسای احساس تکلیف نامزدهای عضویت در شورای شهر که تنها در شهر تبریز این تعداد به حدود ۷۸۰ صد نفر میرسد، به نظر میآید دانشجویان مدیریت شهری هم بالاخص در مقطع تحصیلات تکمیلی باید احساس تکلیف کنند اما از جنسی دیگر، تکلیف از جنس کلافه شدن از این همه احساس تکلیفی که سایرین میکنند بدون اینکه پیشینه و شرطهای لازم و مرتبط با عضویت در شورای شهر را داشته باشند.
شوراهای اسلامی شهر و روستا در کنار سایر ارگانها یکی از مهمترین ارکان تصمیمگیری و اداره امور کشورند که اعضای آن مستقیما توسط مردم همان منطقه انتخاب شده که دارای اختیارات و وظایفی با رعایت وحدت ملی و تمامیت ارضی و … هستند که قانون اساسی به طور جامع و کامل به بیان آن پرداخته است.
با مروری بر اینفوگرافیهای داوطلبین عضویت در شورای شهر میتوان افرادی با سلایق و حرفههایی چون هنرمندان، ورزشکاران، منابع طبیعی دوستان، مدیران و غیر مدیران، فارغ التحصیلان جدید و قدیم رشتههای مختلف را دید که همه و همه احساس تکلیف کردهاند که این مورد از چند منظر قابل تحلیل و بررسی است.
اولین پیشنهاد بنده به عنوان یک دانشجوی مدیریتی در حوزه شهری این است که، تریبون آزادی در اختیار بسیاری از افراد با حرفههای مختلف قرار گیرد که بتوانند در مدتها و فرصتهای مختلف حرفهایشان را بزنند تا این افراد مجبور نشوند به دلیل بیان دغدغهها و گاها عصبانیتهای خود صرف هزینه کرده و برای عضویت در شورای شهر نامزد شوند در حالی که خود نیز میدانند که کار خاصی از دستشان برنمیآید.
اگر یک کار روانشناختی و رفتارسازمانی نسبت به کسانی که احساس تکلیف کرده و برای شورا ثبت نام کردند، انجام گیرد اکثرشان واقعا به دنبال حل معضلات شهری نیستند بلکه بیشتر یک انتقاد یا بغض در گلو ماندهای دارند و دنبال بستری هستند که به گوش مردم و مسوولان برسانند.
بگذریم از کسانی که صرفا به دنبال یافتن شغل هستند و در مصاحبههای زمان ثبت نام این افراد هم دیدیم که بیشترشان از سر بیکاری با داشتن رشتههای مرتبط و غیرمرتبط به دنبال فرصتی برای دیده شدن و چه بسا ارضای برخی هوسهای شهرت پرستی خویشاند.
علی کل حال اگر بخواهیم احساس تکلیفی کنیم که چه باید کرد، باید سطح شعور و قدرت تشخیص مردم طوری بالا برده شود که همه افراد در هر جایگاهی را لایق احترام بدانیم چون در ابعاد مختلف آبروی شهرمان را مدیون آنها هستیم ولی نه اینکه حتما باید کرسی در شورای شهر داشته باشند.
اگر از منظر مدیریت شهری نگاه کنیم اولا بهتر است یک بازخورد از ۴ دوره قبلی شورای شهرتبریز گرفته و ببینیم با چه ترکیبهای سنی، اجرایی، مدرک تحصیلی و… عزیزان حضور داشته و دارند و شاهد چه خروجیهایی بودیم که اگر اشتباه دوباره تکرار شود شاید اینبار دیگر جبرانی نداشته باشد.
افرادی را برگزینیم که حداقلهای اصول کار تیمی مانند انضباط و تعهد نسبت به وظایف ، همکاری و مشارکت، رابطهپذیری با مردم، تحول آفرین در سطح شهر، راهحل گرایی، از خودگذشتگی، روحیه خستگیناپذیری و پیگیری مداوم، اعتماد به یکدیگر و… را بلد باشند.
و اگر لازم بود بعد از اینکه منتخب مردم شدند حتما به صورت کاملا فشرده توسط وزارت کشور یا نهادهای دیگر دخیل در این باب، آموزشهای حداقلی به این عزیزان داده شود تا خدای نکرده تنازعاتی که در رقابتهای انتخاباتی شاهد آنها بودیم تکرار نشده و مثل شوراهای فعلی و گذشته اعضا درگیر سیاست بازی نشوند و تنها به دنبال انجام وظیفه و احیای جایگاه تبریز در دنیای کنونی و پازل پیشرفت کشورمان باشند. بحث نظارت بر عملکرد شوراها نیز یکی از مباحث مهم این حوزه میباشد که جای خالی آن کاملا مشهود است.
دومین مطلب مهم که خیلی جای بحث و تاکید دارد اینکه بعد از ارزیابی عملکرد شوراهای فعلی و ادوار قبلی ببینیم آنها چقدر درگیر سهم خواهی، آدم استخدام کردن، شهردار عوض کردن و… شدند و چقدر واقعا درگیر وظایف شورایی خود بودند.
اگر شوراها بخواهند یک منظری برای آینده شهر تبریز ترسیم کنند بهتر است درابتدای دوره شورای پنجم، چند سال بعد را ارزیابی کرده و دو سال بعد ببینند چند درصد برنامهریزیشان منطبق بر واقعیتها بوده و چقدر اجرایی شده و اگر لازم باشد تجدید نظر کنند.
بودند افرادی که به زعم خود نام تعامل را بر عملکردشان گذاشتند ولی واژه معامله در خور آنها بود و سر از ناکجا آباد درآورده و خسر الدنیا و آخرت شدند و چون کار تیمی و هم صدایی توسط اعضای دیگر وجود نداشته اعتراضشان به جایی نرسیده و خود حاشیه ساز شده و چه بسا هزینههایی را هم بر جامعه تحمیل کرده و چهره شورای شهر تبریز را در کشور مخدوش کردند.
مهمترین تصمیم شوراها انتخاب شهردار است که باید متناسب با شان و شهر تبریز باشد که بتوانند واقعا متحدانه و در راستای همان برنامههایی که ترسیم کردند وی را انتخاب کنند و بعد به جای سهم خواهی به شهردار منتخب کمک کرده تا شاهد تبریزی بهتر از این باشیم.
فلذا ما احساس تکلیف میکنیم به عنوان یک فرد دانشگاهی و دانشجوی مدیریتی که این مهم را از هر تریبونی که شد به گوش مردم و رای دهندگان برسانیم که ایهاالناس بیاییم اول جایگاه شوراها را در قانون اساسی و قوانین بالا دستی ببینیم و بدانیم که اینها میخواهند چه کنند؟
بعد متناسب با آن نیاز و ضرورتی که هست افراد را انتخاب کنیم بالاخص افرادی که باهم ائتلاف و پیمان قبل از انتخاب میبندند. این افراد یک پروتکل و عهدنامههایی داشته باشند که خودشان را موظف به رعایت آن کنند و براساس تعهد قبل از انتخابشان پیش رفته و کار جمعی کنند.
مهمترین معضلی که گریبانگیر تبریز است بحث عدم مدیریت واحد شهری است که اگر اعضای شورا همصدا شده و چشم از سهم خواهی بپوشند و خود را درگیر مسایل و فسادهای مختلف اداری- استخدامی، رانت و بحثهای این چنینی نکنند قطعا میتوانند با عملکرد خود همه دستگاهها را متقاعد به پاسخگویی در برابر قانون کنند تا شان و شخصیت متناسب شورای اسلامی شهر تبریز و چهره مخدوش شده آن را از نو بسازند انشاالله.
نگارنده: راضیه حیدری- دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت شهری – فارس