با حلوا، حلوا گفتن، دهان کسی شیرین نشده!
با حلوا، حلوا گفتن، دهان کسی شیرین نشده!

اویاقلیق: مایه تاسف است که هواداران تراختور تیم را بحال خود رها کرده اند. شاهد گفته مان همین تعداد بازدیدکنندگان مطالب مربوط به تراختور و نیز سایر گزارشهاست که در مورد تراختور در سایتهای دیگر،حتی کاپ و غیره منتشر میشود! چطور هواداران تراختور انتظار قهرمانی از تراختور را دارند، درحالیکه نسبت به حال و آینده تیم […]

اویاقلیق: مایه تاسف است که هواداران تراختور تیم را بحال خود رها کرده اند. شاهد گفته مان همین تعداد بازدیدکنندگان مطالب مربوط به تراختور و نیز سایر گزارشهاست که در مورد تراختور در سایتهای دیگر،حتی کاپ و غیره منتشر میشود!

چطور هواداران تراختور انتظار قهرمانی از تراختور را دارند، درحالیکه نسبت به حال و آینده تیم خود بی تفاوتند؟

از شرایط قهرمانی یک تیم، قهرمانی خواهی هواداران همان تیم است. یکی ازشرایط قهرمانی خواهی هواداران، استمرار حمایت از تیم و حساسیت به نیک و بدهای تیم است!

با حلوا، حلوا گفتن، دهان کسی شیرین نشده! آرد و شکر و روغن نیاز است!

قهرمانی برای تراختور باسماجت هواداران ممکن است، حتی در جام حذفی و یا کسب سهمیه.

این بی توجهی ها و بی خیالیهای هواداران باعث خواهد شد که نه تنها نائب قهرمانی و جام حذفی را از دست بدهیم، بلکه بطور قطع و یقین فصل دیگر با کمبود بازیکن، خطر سقوط از لیگ را هم خواهیم داشت.

مردم آذربایجان باید خطر سقوط در فصل آینده را جدی بگیرند و با لالائی مدیرعامل و سرمربی که ساز رفتن کوک کرده اند، بخواب غفلت نروند.

تراختور سال بعد خیلی ضعیف تر از ماشین امسال و گسترش فولاد سال قبل خواهد بود که یکی امسال سقوط میکند و دیگری سال قبل در خطر سقوط بود!

هواداران چرا نسبت به تیم خود بی خیال شده اند؟ آیا به مدیرعامل غیربومی و پروازی امید بسته اند یا به سرمربی که میداند برای تیم تراختور آشی پخته که بوی سوختنش در فصل دیگر بمشام مردم خواهد رسید؟
آیا هواداران میدانند که قلعه، ادینهو را در این فصل به بازیکن سوخته تبدیل کرد و او ماندنی نیست؟
آیا هواداران به بنگر و نوری دل بسته اند یا به کله مبارک فرزاد سوگلی و یا جوانانیکه رنگ بازی ندیدند؟
هیئت مدیره محترم را هم نه میشناسیم و نه اثری از آنها میبینیم تا به آنها دل ببندیم. پس مایه امیدواری تراختوریها برای کی و چیست که تیمشان را بحال خود رها کرده اند؟

مدیرعامل نامرئی میفرمایند: تا قلعه نوئی هست،من هم هستم!!!!
از آنطرف قلعه نوئی میفرمایند: برای آینده تصمیم نگرفته ام! {همان ساز جدائی} …..

آیا وقت آن نرسیده که قبول کنیم که نباید از روی احساسات «بیجا» از کسی حمایت کنیم تا مجبور شویم «نابجا» شعار حیاکن ، رهاکن بدهیم؟

از حالا بفکر سقوط نکردن تراختور در سال بعد باشیم!

 

یادداشت از : ساوالان – اردبیل