بازار تبریز بزرگترین بازار مسقف جهان و ثبت شده در یونسکو است که پیشینه تاریخی زیادی دارد و با توجه به موقعیت تجاری شهر تبریز از زمانهای دور که محل تجارت جهانی بوده تا به امروز که دستخوش تغییرات زیادی در این بازار شده است؛ همچنان محلی برای تجارت باقی مانده است. نکته قابل توجه در […]
بازار تبریز بزرگترین بازار مسقف جهان و ثبت شده در یونسکو است که پیشینه تاریخی زیادی دارد و با توجه به موقعیت تجاری شهر تبریز از زمانهای دور که محل تجارت جهانی بوده تا به امروز که دستخوش تغییرات زیادی در این بازار شده است؛ همچنان محلی برای تجارت باقی مانده است.
نکته قابل توجه در این بازار این است که معماری زیبای این بازار در کنار قدمت تاریخی کهن جلوهگری ویژهای میکند و همچنین حضور باربران یا به اصطلاح حمالها از ابتدای ساخت این بازار تاکنون بوی تاریخ را در جای جای این بازار کهن به گوش میرساند.
بازار تبریز همزاد تبریز است ولی اطلاع دقیقی از زمان ساخت آن در دسترس نیست، در زمانهای مختلف زلزلههای مهیبی تن این شهر زیبا را لرزاندهاند و در اثر این زلزلهها بازار تاریخی تبریز نیز در امان نبوده است، این بازار حدود سه سده پیش و پس از وقوع زمین لرزه مهیب و تاریخی تبریز در سال ۱۱۹۳ هجری قمری بازسازی شده است و بسیاری از جهانگردان و مورخان از سده چهارم هجری تا دوره قاجار از این بازار دیدن نموده درباره آن اطلاعاتی ارائه کردهاند.
بازار تبریز یازدهمین اثر ثبتی ایران در فهرست آثار جهانی یونسکو است هنوز در این بازار روح زندگی جریان دارد آثار ایرانی ثبت شده در فهرست جهانی یونسکو از جمله تخت جمشید، چغازنبیل، تخت سلیمان، گنبد سلطانیه، مجموعه قرهکلیسای آذربایجان و … همگی حالت موزهای دارند که قدمت تاریخ بر ارزش آنها افزوده است اما بازار تبریز هنوز با مردمانش، با اقتصاد، تجارت و فرهنگش زنده است و به عنوان میراثی که نبض حیات و زندگی در آن جاری است همچنان نقش پررنگی در حفظ حیات اقتصادی، سیاسی و تاریخی این سرزمین برعهده دارد.
بازار تبریز با بافت کاملا سنتی، طاقها و گنبدهای مقرنس بلند آن، سازههای آجری به هم پیوسته آنقدر دیدنی، متفاوت و جذاب از سایر بازارهاست که اگر به قصد خرید نیز به این مکان نیامده باشی باز هم جنب و جوش این بازار ساعتها تو را مجذوب خود میکند.
بازار تبریز دارای تیمچه، راسته و بازارچههای متعددی است به طوری کسی تاکنون نمیتواند ادعا کند همه جای بازار را دیده است چرا که این بازار دارای ۵ هزار و ۵۰۰ حجره ،۲۶ سرا، ۲۰ تیمچه، ۳۰۰ راسته، دو چهارسوق، ۲۱ دالان، دو بازار، هشت بازارچه، هشت دروازه، ۲۷ مسجد، سه مقبره، یک زورخانه، دو کتابخانه، پنج حمام و یک کتابخانه است و در حالت کلی میتوان گفت وسعت آن یک کیلومتر است.
علت عدم تغییر حضور باربران با وجود پیشرفت تکنولوژی در این دوران به دلیل کمبود فضای معبرها، دالانهای موجود در بازار است که امکان تردد وسایل نقلیه به غیر از چرخباربری وجود ندارد و از این رو حجرهداران و صاحبان مغازه برای حمل کالاهای خود از باربران استفاده میکنند و آنها نیز روزانه کالاهایی که صبح زود به خیابان دارایی میآیند را به وسیله چرخهای دستیخود به داخل بازار میبرند.
رگهای برجستهاش از زیر پوستش، بیرون زده و به مدد همین بازوهاست که اجازه نمیدهد پیش زن و بچهاش خجالت بکشد، گاه بارها به چند صد کیلو هم میرسد، آنجاست که سخت میشود نمیدانی خودت کشیده میشوی یا بار را.
افزون بر همه این گفتهها جهت تهیه گزارش از چگونگی چرخه زندگی باربران گمنام بازار وارد بزرگترین بازار سرپوشیده جهان شدم و ساعتی را پای درد و دل کارگرانی که از حداقل حمایت و پشتوانههای بیمهای و درمانی برخوردار هستند، نشستم.
بر اساس این گزارش نیازی به گشت و گذار زیادی در بازار برای یافتن باربر نبود؛ زیرا اگر ثانیهای در مسیر بازار توقف کنید مطمئنا با «صدای یاالله و مراقب باشید» پی به تردد باربران خواهید برد و از این رو در یک سمت بازار ایستادم و از دور شاهد نزدیک شدن مرد پیری شدم که برای کسب لقمهای نان در هوای منفی صفر درجه با دستانی پینه بسته به دنبال باری برای حمل بود تا در لحظات پایانی بسته شدن بازار بتواند فیش حقوقی روزانه خود را اندکی افزایش دهد.
گاهی بار کامل نیسان را در یک وعده حمل میکنم
به طرفش رفته و بعد از معرفی خود به گفتو گو پرداختیم روی چرخش نشست، انگار نیازی به استراحت و درد و دل داشت، در ابتدا خود را چنین معرفی کرد: کریم رشتبری هستم، ۷۳ سال سن دارم و دچار بیماری دیابت شدید هستم، حدود ۲۰ سال است که در این بازار باربری میکنم.
وی افزود: از صبح زود به اینجا آمده و تا شب در بازار چرخ میزنم؛ گاهی بار یک نیسان را بر دوشم میگذارند و آنقدر خسته میشوم ولی هیچ چارهای ندارم چون نه بیمهای و نه حامی دارم.
این باربر زحمتکش خاطرنشان کرد: کاش کمی مغازهداران و ماموران شهرداری خود را جای ما بگذارند و اذیتمان نکنند.
با وی خداحافظی کرده و به یک نقطهای دیگر از بازار رفتم ولی دستهای یخ زده و چسبیده به میله چرخ دستی کریم رشتبری جلوی چشمم بود که در این لحظه جلوی یک مغازه پوشاک، بارگیری یک باربر را دیدم؛ به طرفش رفته و از وی اجازه مصاحبه خواستم که با اینکه اذان مغرب گذشته و دقایق پایانی کار آنها و خستگی تمام وجودشان را فرا گرفته بود با خوشرویی به سئوالهایم جواب داد.
به علت سد معبرهای ایجاد شده مسیر چند متری تبدیل به مسیر کیلومتری میشود
نامش اصغر باقرزاده با ۵۶ سال سن که بیش از ۲۰ سال به کار باربری مشغول بود؛ قبل از باربری دستفروشی میکرد.
باقرزاده در خصوص خدمات بیمهای خود گفت: شکر خدا از طرف بیمه باربری بیمه هستم ولی درآمد آنچنانی ندارم و بیشتر درآمدم صرف بیمه و اجاره خانه میرود.
وی همچنین به سختی کار خود اشاره کرد و افزود: گاهی آنقدر خسته میشوم که فقط میخواهم جایی باشد تا لحظهای دراز بکشم ولی چه باید کرد.
اکنون دیگر باربرهای زیادی دورم جمع شده بودند و هر کسی شروع به بیان دردها و مشکلاتشان بودند، یکی از میزان درآمدش، دیگری از نبود بیمه و مشکلات سد معبری ایجاد شده توسط شهرداری میگفت ولی در تمام گفتهها وجه تمایزهای زیادی مشاهده میشد.
اروجعلی نوریزاد، با ۵۸ سال سن، که ۲۰ سال باربر بوده گفت: بیمه آزاد پرداخت میکنم و از این رو تمام درآمدم صرف بیمه میشود و شبها وقتی به خانه میروم قالیبافی میکنم.
وی با ذکر مکرر یاد خدا و به جای آوردن شکرش گفت: درآمد به دست آمده از باربری صرف بیمه شده که بالاخره روزی خانوادهام بعد از من بهره خواهند برد و درآمدم از قالیبافی نیز که مزد روزانه از آن میگیرم خرجی روزمره زندگی را تقبل میکند، از این رو خدا را شاکر هستم که خانوادهام گشنگی و تشنگی نمیکشند.
کسب روزی حلال کم با ارزشتر از حقوق ۵۰ میلیون تومانی در ماه است
باربر زحمتکش در پاسخ به سئوالی که در زمینه حقوق نجومی برخی مسؤولان پرسیدم، گفت: باور کردنی نیست مگر میشود فردی ماهیانه ۵۰ میلیون تومان درآمد داشته باشد؛ این غیر ممکن است.
وی ادامه داد: اگر من فقط در این عمر ۵۸ سال، حقوق یک ماه آنها را داشتم چه کارها که نمیکردم.
نوریزاد خاطرنشان کرد: ولی نمیخواهم حقوق زیادی داشته باشم زیرا فقط این دنیا نیست؛ همین که بتوانم روزی حلال هر چند کم کسب کنم در آخرت نیز کارم آسان خواهد بود.
دیگر ساعتی گذشته و دیر و وقت بود و تیمچهها در حال بسته شدن بودند و من نیز آماده رفتن شدم که ناگهان از دور متوجه یک چرخ حاوی بار به ارتفاع بیش از سه متر در حال تردد از وسط بازار شدم، به زور خود را به طرفش رساندم و لحظهای به چهره خسته باربر نگریستم؛ متوجه من شد و سرعت خود را کم کرد؛ بلافاصله اجازه گرفتم و گفتوگوی خود را با وی شروع کردم.
برخیها در این کشور مجموع حقوق صد نفر از امثال من را در یک ماه میگیرد
نامش احد بابازاده، ۴۰ سال سن و ۱۵ سال سابقه کار باربری داشت، بیمه خود را از طریق بیمه حمل و نقل داشت، دارای سه فرزند و اجارهنشین بود.
وی در خصوص سختی کار خود گفت: درآمد حاصل از باربری کفاف هزینههای زندگی را نمیدهد؛ از صبح زود در بازار حاضر شده و هر باری که باشد حمل میکنم و گاها بار چند باربر را یک جا حمل میکنم ولی با این گرانی که در کشور حاکم است نمیتوانم چرخه زندگی را خوب بگردانم.
بابازاده با گلایه از شهرداری در خصوص ایجاد سد معبر گفت: جلوی ورودی بازار میلههایی نصب میکنند که چرخ از آن عبور نمیکند و از این رو مجبور هستیم مسیر طولانی حتی چند کیلومتری را برای رساندن بار به محل طی کنیم.
وی افزود: برخی از مسؤولان حقوق یک ساله یکصد نفر از امثال من را یک جا دریافت میکنند و آن را بدون ایراد میدانند؛ پس حقوق کم ما چه حکمی دارد.
به راستی که شنیدن ارقامی چون اختلاس میلیاردها تومان از صندوق فرهنگیان، زنجانی، خاوری، منصورآریا و حقوق نجومی برخی از مسؤولان که آن را حق خود میدانند انسان را به تفکر وا میدارد که چرا باید بین مقدار حقوق کارکنان، کارشناسان، کارگران و مدیران تفاوت باشد؛ زیرا اینها همان اختلاف طبقاتی حاکم در جامعه هستند که با رشد آن نارضایتی ایجاد کرده و از عدالت به دور میشود و شاید در این روزها شاهد پیامکی از ریاست جمهور مبنی بر آگاهی از منشور حقوق شهروندی شدهایم که مسالهای بسیار مهم در جامعه است ولی در وضعیتی میتوان آن را قدرتمندانه پاس داشت که رکود و فشارهای وسیع اقتصادی نبوده تا این حقوق بر مردم در اولویت قرار گیرد؛ و از جمله حقوقهای شهروندی حال اطلاع از حقوقهای نجومی با صف طولانی صفر جلوی یک عدد بر فیش حقوقی برخی از مسؤولان و در مقابل آن فیشهای به زور با دو صفر برخی دیگر است.