دریغ که دیگر نه از آن گلدانهای سفالی دور حوضهای سنگی خبری است و نه حوصله پیوند و قلمه. شمعدانیهایِ خاطرانگیزِ دور حوض را در گوشیهای اندرویدی میبینیم و با ذوق فوروارد میکنیم؛ تا شاید از همین فضای مجازی بتوانیم در حال و هوای خاطرات این گل سیر کنیم. ائلگلی، تفرجگاه تاریخی تبریزیها، این روزها، […]
دریغ که دیگر نه از آن گلدانهای سفالی دور حوضهای سنگی خبری است و نه حوصله پیوند و قلمه. شمعدانیهایِ خاطرانگیزِ دور حوض را در گوشیهای اندرویدی میبینیم و با ذوق فوروارد میکنیم؛ تا شاید از همین فضای مجازی بتوانیم در حال و هوای خاطرات این گل سیر کنیم.
ائلگلی، تفرجگاه تاریخی تبریزیها، این روزها، انبوهی از این خاطرات را دور تا دور دریاچه قدیمی شهر، جمع کردهاست. ۲۰ هزار گلدان شمعدانی قرمز و صورتی و نارنجی، جایگزین لالههای بهاره شده و چشم و دل هر عابری را مینوازد. تبریز، در کمتر دورهای از حافظه سبز خود، چنین اجتماع باشکوه و زیبایی را از گلکاریهای فصلی، به خاطر دارد. بهار ائلگلی را با لالههایش به سر بردیم و تابستان را با اطلسیهایش به پاییز رساندیم.
حال، پاییز است و غوغای شمعدانیها. شمعدانیهایی که قرار است تا روزهای آغازین سرمای زمستان، مهمان ائلگلی باشند؛ بعد هم برای تکثیرهای سال بعد، راهی گلخانهها میشوند.
تا چشم بر هم بزنی، خزان میوزد و هر چه سر راه باشد، زیر شولای ارغوانیاش میگیرد؛ حتی همین شمعدانیها را که طبقطبق از باغچههای دور دریاچه، سرک میکشند.
شمعدانیهای بیقرار ائلگلی را دریابیم…. گل همین پنج روز و شش باشد.