وقتی به مراغه آمدم، فقط چهارده نماز جماعت در مساجد بر پا میشد؛ اما الان، غیر از ادارات و مدارس آموزشوپرورش و دانشگاهها، به ۷۲ نماز جماعت رسیده است. آموزشوپرورش مراغه چندین بار در استان در اقامه نماز رتبه اوّل را به دست اورده است ؛ رئیس آن نزد من آمد و گفت: ما اوّل […]
وقتی به مراغه آمدم، فقط چهارده نماز جماعت در مساجد بر پا میشد؛ اما الان، غیر از ادارات و مدارس آموزشوپرورش و دانشگاهها، به ۷۲ نماز جماعت رسیده است. آموزشوپرورش مراغه چندین بار در استان در اقامه نماز رتبه اوّل را به دست اورده است ؛ رئیس آن نزد من آمد و گفت: ما اوّل نشدیم در واقع شما اول شدید چون این موفقیت از برکتِ وجود و فعالیت طلبههاست.
هفته نامه سراسری آستان مقدس امام خمینی (ره) تحت عنوان “حریم امام” ، گفتگویی با حضرت آیت الله پورمحمدی عضو خبرگان رهبری و امام جمعه مراغه ترتیب داده است که متن کامل این مصاحبه را در زیر می خوانید :
حضرت آیتالله پورمحمدی از اینکه فرصتی ایجاد کردید تا فرهنگ ملی و مذهبی مراغه و حوزههای علمیه و علمای بزرگوار آن معرفی شود، بسیار تشکر میکنیم. انشاءالله این کار ارزشمند شما سرمایهای باشد برای فعالیتهای فرهنگی آیندهٔ کشورمان و نیز برای دیگران الگو و ذخیرهٔ قیامت شما باشد.
* مراغه از بُعد تاریخی و اجتماعی همواره کانون توجه بزرگان ، حاکمان و شخصیت های علمی بوده است. برای شروع، مراغه را بهاجمال معرفی کنید و با توجه به اینکه تاریخ مراغه یک قرن زودتر از تبریز بوده است، ضمن این مقدمه از چگونگی و زمان شکلگیری حوزهٔ علمیهٔ مراغه و اولین بنیانگذاران آن سخن بگویید.
** مراغه از دیرباز مهد علم بوده و عالمان بسیاری داشته است. حتی عالمی که برای بحث با علامه حلی بردند، از علمای مراغه بود. در گذشته مردم مراغه سنّی بودند و حوزهٔ علمیهٔ آن نیز بیشتر مرکزی برای علمای اهل سنت بوده است. این وضع ادامه داشت تا دورهٔ ایلخانیان که مراغه پایتخت شد. در همین زمان مرحوم خواجهنصیرالدین طوسی (ره) در مراغه مستقر شد و مردم به برکت وجود خواجهنصیرالدین و علمایی که بهواسطهٔ ایشان در این شهر جمع شدند و نیز رفتوآمدهایی که علامه حلی به این دیار داشت، بهتدریج به تشیّع گرایش پیدا کردند و مکتب اهلبیت (ع) را برگزیدند و از همان زمان، حوزههای علمیهٔ شیعه تشکیل شد.
گفته شده است که علما علاوه بر مدارس در خانههای خودشان هم تدریس میکردند؛ یعنی طلبهها به خانهٔ علما میرفتند و آنجا درس میخواندند. طبق بعضی از اسناد موجود، مراغه ۲۴ مدرسهٔ علمیه داشته که متأسفانه بهتدریج همهٔ آنها از بین رفته بود. به لطف الهی اخیراً تعدادی مدرسه تأسیس و احیا شده است و در حال حاضر مراغه پنج مدرسهٔ علمیه دارد. یکی از این مدارس به خواهران اختصاص داده شده است که ۲۰۰ طلبه دارد و به نام فاطمه زهرا (س) مزیّن شده است. مدارس برادران به نامهای مبارک امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن مجتبی (ع)، امام حسین (ع) و امام سجاد (ع) مزین شدهاند و ۴۵۰ طلبه دارند.
* بدیهی است که ما نمیتوانیم همهٔ علما و شخصیتهای بزرگ مراغه را نام ببریم. گلهای سرسبد علمای مراغه را از تأسیس تاکنون معرفی بفرمایید.
** بله، مراغه علمای زیادی داشته و به تعبیر شما گلهای سرسبد هم زیاد داشته است؛ اما از میان آنها بعضی را بهاجمال معرفی میکنم.
ازجملهٔ آنها مرحوم شیخ محمد مراغی (متوفای سال ۱۲۴۰) است که یکی از فرزانگان و فضلای آذربایجان بوده است. این عالم بزرگوار به نجف مشرف شد و از محضر مرحوم آیتالله سید مهدی بحرالعلوم بهرهمند شد. ایشان علاقهٔ وافری به نسخههای خطی داشت و آنها را جمعآوری و تصحیح میکرد. استاد اشکوری در کتاب تراجم الرجال نوشته است: «من کتابهای زیادی دیدم که مرحوم شیخ محمد مراغی تصحیح کرده و حاشیه زده است.» از جمله مینویسد: «مقابلهٔ تفسیر امام حسن عسگری را ایشان انجام داده است.» اثر دیگر مرحوم شیخ محمد مراغی، حاشیه بر شرایع الاسلام مرحوم محقق حلی است. البته آثار دیگری هم دارد.
یکی دیگر از ستارگان آسمان فقاهت از دیار مراغه، مرحوم سید عبدالفتاح حسینی مراغی ، مشهور به میرفتاح، است. ایشان در نجف سکونت داشت و همانجا هم درگذشت و شاگرد مرحوم شیخ علی کاشفالغطا و سید موسی کاشفالغطا ـ فرزندان مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطا، صاحب کتاب کشف الغطا ـ بودند. در جلالت قدر مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطا همین کافی است که شیخ انصاری در مکاسب از وی به بعض الاساطین تعبیر کرده است. مرحوم مراغی از محضر مرحوم سید محمد مجاهد، پسر سید علی، صاحب ریاض و مرحوم نراقی هم استفاده کرده است. وی کتابهای فراوانی دارد؛ مهمترینِ آنها کتاب العناوین است که نود و شش عنوان دارد. قواعد این کتاب در تمام ابواب کاربرد دارد؛ هم در ابواب عبادات و هم در ابواب معاملات و سیاسات و ولایات. بحث ولایتفقیه را ایشان نیز مطرح کرده است. یکی از قواعدی که ایشان آورده، ولایه الحاکم است. جالب این است که ایشان در بحث ولایتفقیه به توسعه قائل است، یعنی ولایت مطلقه. همانند مرحوم ملااحمد نراقی که به توسعه قائل بوده است. مرحوم حضرت امام نیز مثل نراقی و مراغی به ولایت مطلقه قائل بودند. ایشان سال ۱۲۵۰ در نجف از دنیا رفته و شیخ مرتضی انصاری سال ۱۲۸۱ مرحوم شده است؛ یعنی ایشان سیویک سال زودتر از شیخ مرتضی انصاری مرحوم شده است؛ لذا مرحوم انصاری در بعضی از نوشتههایش از صاحب العناوین اسم میبرد. فقها به این کتاب خیلی بها میدهند. آیتاللهالعظمی موسوی اردبیلی از جمله کسانی است که از این کتاب خیلی تعریف کرده است. روزی خدمت ایشان بودم که موضوع بحث به مراغه و علمای آنجا کشیده شد. ایشان از مرحوم مراغی خیلی تجلیل کرد. حتی کتاب العناوین مرحوم مراغی را هم در کتابخانهٔ ایشان دیدم و ایشان فرمود: «من از این کتاب خیلی استفاده کرده ام.» در بحثهای مربوط به شرکت دیدم که آقای اردبیلی در چند جا از این کتاب العناوین استفاده کرده و اسم برده است و تعبیر ایشان این بود که این کتاب، کتابی وزین و علمی است.
مراغه علاوه بر علما ، شعرا و ادبای فراوانی داشته است. از جملهٔ آنها اوحدی است که اصالتاً زادهٔ اصفهان بود؛ اما در مراغه زندگی می کرد و همانجا هم درگذشت؛ مقبرهاش هم در هم آنجاست.
* حضرت استاد، این روزها از حوزهٔ انقلابی بسیار سخن گفته میشود و هر کس هم تعبیر و تفسیر خاص خودش را دارد. تعریف شما از حوزهٔ انقلابی چیست؟
** بنده معتقدم حوزه باید پویا و متحرک باشد و طلبهاش باسواد و باتقوا باشد و پشتکار داشته باشد. وقتی طلبهای چنین باشد، به وظیفهٔ خودش عمل خواهد کرد. امروز این طلبه خواهد فهمید که در دورهٔ حاکمیت ولیفقیه زندگی میکنیم و دورهٔ طاغوت نیست. ما باید بهروز باشیم و نظام مبتنی بر ولایتفقیه را تقویت کنیم. البته فرقی ندارد که ولیفقیه چه کسی باشد. یک زمانی ولیفقیه حضرت امام (ره) بودند و الان مقام معظم رهبری ولیفقیه هستند. وظیفه همین است. در آینده نیز هر کس ولیفقیه و ولی امر باشد، باز هم باید به وظیفه عمل شود. مرحوم آیتاللهالعظمی سید محمدباقر صدر (ره) دربارهٔ حضرت امام میفرماید: «ذوبوا فی الامام الخمینی کما ذاب هو فی الاسلام؛ در امام خمینی ذوب شوید، چنانکه او در اسلام ذوب شده است.» در جای دیگری میفرماید: «من امروز تبعیت از آیتاللهالعظمی خمینی را واجب شرعی میدانم؛ برای اینکه امروز عَلم اسلام به دوش ایشان است. ما باید از ایشان حمایت کنیم تا این عَلَم در اهتزاز باشد و به اهتزاز دربیاید.»
وظیفهٔ حوزهها و علماست که از نظام مبتنی بر ولایتفقیه حمایت کنند. البته این بدین معنا نیست که اظهارنظر نکنند؛ بلکه اگر مسئلهای هست که بهمصلحت نمیدانند یا انتقادی دارند، باید به ولیفقیه برسانند. البته این زمینه باید فراهم بشود. الان هم علما و مراجع ما بعضی مطالب را، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، به مقام معظم رهبری میرسانند ؛ اما اینها را علنی نمیکنند و در رادیو و تلویزیون گفته نمیشود. اینطور نیست که علما ساکت باشند. علما حرفهایشان را میزنند و آنجا که احساس تکلیف میکنند، حمایت هم میکنند.
بعضیها انقلابیگری را با فحش دادن و تهمت زدن اشتباه میگیرند. این چنین رفتارهایی نهتنها انقلابیگری نیست، از آداب مسلمانی هم نیست؛ چون مؤمن حرمت دارد و ما باید به این اصول پایبند باشیم. احترام مؤمن از کعبه بالاتر است؛ لذا اگر کسی میخواهد واقعاً انقلابی باشد، اگر حوزهٔ ما میخواهد انقلابی باشد، باید به رهنمودهای مقام معظم رهبری و مراجع معظم تقلید دامت براکاتهم عمل کند که از جمله آنها تقوا ، خداترسی و خوب درس خواندن و احساس مسئولیت نسبت به نظام اسلامی است.
* چه در گذشته که بنده سفری به تبریز داشتم و با بسیاری از علما دیدار کردم و چه در این سفر، همگی حضرتعالی را احیاگر حوزهٔ علمیهٔ مراغه میدانند و به شما افتخار میکنند. علّت اینهمه توجه و دغدغهٔ شما برای حوزهها، بهویژه حوزهٔ مراغه، چیست؟
** من به دو دلیل به این امر اهتمام کردهام؛ نخست به خاطر سابقه و قدمت مراغه و دیگر بهواسطهٔ علمای این خطه. شیخ شهابالدین سهروردی و قطبالدین شیرازی در مراغه درس خواندند. آیتاللهالعظمی صافی فرمود: «در یک جایی از تذکره الفقهای مرحوم علامه حلی دیدم که ایشان نوشته است: “کتبتها بمدرسه السیاره فی مراغه» علامه حلی در دربار سلطان خدا بنده بود و او به هر کجا میرفت، علامه حلی را هم با خود میبرد. علامه شاگردانش را نیز با خودش میبرد. آنها کتابها را بار شتران و مرکب ها میکردند و هر کجا میرسیدند، بساط درس و بحث و تدریس را پهن میکردند، که به اینها مدرسهٔ سیار میگفتند و از جمله جاهایی که علامه حلی با شاگردانش در انجا حضور پیدا کرده شهر تاریخی مراغه بوده است و شاید در آن دوره بوده که با خواجه نصیر الدین طوسی ارتباط پیدا کرده و از ایشان استفاده کرده است که گاهی گفته میشود علامه حلی در فقه استاد خواجه بوده و در کلام و فلسفه شاگرد خواجه ، این بدین معناست که این دو بزرگوار از همدیگر استفاده کرده اند .
آیتاللهالعظمی ملکوتی میفرمود: «بعد از سقوط بغداد، علما بیشتر در دو جا تجمع پیدا کردند؛ عدهای در قم و ری و عدهای در مراغه. اغلب روات و محدثین در قم و ری بودند و متکلمان، اهل فلسفه، ریاضیات و نجوم در مراغه جمع شده بودند؛ لذا مراغه در گذشته، واقعاً بهمثابه نگینی بوده است. حتی رصدخانهٔ چین را با الهام گرفتن از رصدخانهٔ مراغه ساختند. آقای خاتمی در دورهٔ ریاست جمهوری، در سفری که به چین داشت، در جمع دانشگاهیان پکن گفته بود: «ما افتخار میکنیم که همزمان با ساخت رصدخانهٔ پکن، در ایران نیز رصدخانهٔ مراغه ساخته میشد.» ما بعد از آن، طی نامهای به ایشان متذکر شدیم که اولا ساخت رصدخانهٔ چین همزمان نبوده است و آنها از اینجا کپیبرداری کردهاند. ثانیاً مطرح کردن این مسئله در جمع دانشگاهیان پکن ممکن است باعث شود عدهای بخواهند برای دیدار از رصدخانه به مراغه بیایند تا ببینند در چه وضعی است که در این صورت با فاجعهای مواجه میشوند که در شأن ایران و خواجهنصیرالدین نیست. بعد آقای خاتمی دستور داد تا رصدخانهٔ مراغه احیا بشود که مختصر کارهایی شد؛ ولی متأسفانه تا به حال به جایی نرسیده است. رصدخانهٔ مراغه به جهان اسلام تعلق دارد و باید از بودجهٔ ملی ترمیم و بازسازی بشود. و با بودجه شهرستان حتی با بودجه استانی باز سازی و احیای آن عملی نیست
*به نظر شما مهمترین وظیفه یک عالم در این عصر چه میتواند باشد ؟
** بنده معتقدم در این عصر، بهترین کار تربیت نیرو است. بعضیها میگویند: ما خودمان هستیم. اولاً تا چه زمانی شما هستید؟ شاید اصلاً فردا نباشید. ثانیاً با یک گلبهار نمیشود. باید سربازگیری کرد. ما باید نیرو تربیت کنیم. باید در میانمان نویسنده ،محقق، پژوهشگر، مدرس، استاد و امامجمعه و قاضی باشد و اینها را ما باید تربیت کنیم. بعد این طلبهها شبکهوار پخش میشوند. کار ما مثل شهرداری و ادارهٔ راه نیست که مثلاً جادهای را آسفالت میکنند و به چشم مردم میآید. کار ما نامحسوس است و بهطور نامحسوس اثر خودش را میگذارد. شخصی میگفت: «إن الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر. در حالی که ما میبینیم بعضیها نماز هم میخوانند و دنبال فحشا و منکر هم هستند.» گفتم: با اینکه نماز میخوانند مرتکب چنین اعمالی میشوند؛ اگر نمیخواندند ببینید چه میشدند. این مردم با وجود علما و زحماتشان، این هستند. حال اگر علما نبودند چه میشدند. نباید تصور کنیم علما در شهرهای مختلف تأثیر ندارند؛ بلکه فوقالعاده مؤثر هستند؛ اما این آثار محسوس نیست که مردم ببینند. حتی لباس روحانیت به خود شخص هم وسیله مصونیت است انسان با لباس روحانیت جرئت نمیکند دنبال بعضی از کارها برود؛ اگر ـ العیاذ باللّه ـ از خدا هم نترسد، از مردم میترسد. این لباس وسیلهٔ مصونیت و صیانت برای خود شخص و تاثیر گذار برای مردم است به ویژه زمانی که اشخاص ملبس به این کسوت مقدس از علم و تقوا بالاتری برخوردار باشند.
ناگفته نماند که مردم هم انصافاً همکاری میکنند. هزینهٔ ساخت مدارس و هزینههای جاری آنها از جمله تربیت و آموزش طلبهها را مردم فهیم مراغه میپردازند. انشاءالله خداوند از این مردم راضی باشد!
* مستحضر هستید که یکی از نیازهای حوزهٔ امروز، ایجاد روحیهٔ آزاداندیشی در میان طلاب است و کانالیزه کردن، یک طرفبینی و یک بعدبینی محصولی جز داعش و خوارج و سلفیگری نخواهد داشت؛ یعنی انسانی که خودش را در یک جهت خاص کانالیزه میکند و به محیط و دیگران توجه نمیکند، به فردی مضر برای جامعه تبدیل میشود. حضرتعالی در ایجاد روحیهٔ آزاداندیشی در همهٔ بخشهای حوزه، چه در بخش پژوهشی و چه در بحث تربیت و آموزش طلاب، چقدر به این مسئله توجه داشتهاید و اساساً به این حرف چقدر معتقدید؟
** البته به این حرف اعتقاد اساسی دارم. اصلاً عملکرد حوزهها بر این محور است. مثلاً عالم بزرگواری مسئلهای را مطرح میکند و عالم دیگری آن را نقد علمی میکند؛ اما در گذشته در بعضی مقاطع تاریخی در نقد علمی فتوری به وجود آمد حتی در دورهٔ مرحوم شیخ طوسی (ره)، عظمت شیخ طوسی بهاندازهای بود که بعد از او علما جرئت نمیکردند فتوایی جدا از ایشان بدهند و تا صدسال این روال ادامه داشت. تا اینکه مرحوم ابن ادریس این سد را شکست و برخلاف نظر شیخ طوسی فتوا داد؛ لذا به علمای آن صدسال مقلّده میگویند. اگر اینها صاحبنظر بودند، چرا با نظر شیخ طوسی مخالفت نمیکردند؟ اما بعد از آن، روال در حوزهها تغییر کرد؛ مثلاً مرحوم حاجآقا مصطفی خمینی گاهی با نظر مرحوم امام که استاد و والدشان بودند، یا با نظر آقای خویی و دیگران مخالفت میکردند. و نظر مخالف انان میدادند همچنین مرحوم آقای تبریزی که خدمتشان درس میخواندیم، گاهی نظر استادشان آقای خویی را مطرح و بعد هم نقد میکرد. و هکذا سایر علما و بزرگان ، اصلا روال و روش حوزه های علمی بر همین منوال بوده است شیوهٔ حوزهها در همهٔ موارد، هم در مسائل دینی و هم در مسائل فرهنگی و سیاسی، باید چنین باشد. باید باتحمل، نظر دیگران را بشنویم و اگر نقدی داشتیم بیان کنیم. چه اشکال دارد؟ مقام معظم رهبری با توجه به همین ضرورت بود که بحث وجود انجمنهای علمی در دانشگاه را مطرح کردند. در حوزهها هم لازم است انجمنهایی باشد که مسائل سیاسی را تحلیل کنند. ما سعی کردیم طلبهها را منجمد بار نیاوریم؛ طلبهها فکرشان باز باشد و منصفانه با مسائل برخورد کنند. حتی سعی کردیم همان مدارس قدیمی را احیا کنیم که در داخل شهر باشد و طلبهها با مردم ارتباط داشته باشند؛ نه اینکه طلبه در گوشهای فقط درسش را بخواند. همچنین گاهی بعضی از اساتید اخلاق یا دیگران را به حوزه دعوت میکنیم که به طلبهها مشورت بدهند.
* نکتهٔ ظریفی در همهٔ گفتگوها بوده است و خود حضرتعالی هم به آن اشاره کردید؛ اینکه همواره سخن از احیاست، نه تأسیس و این را من بهوضوح دیدهام؛ یعنی شما میتوانستید حوزههای باعظمتی را در بهترین نقاط ولی خارج از شهر بسازید؛ اما در اوج سختیها همان مدارس قدیمی را احیا کردید. چرا بهجای اینکه یک حوزهٔ بزرگ در جای دیگری تأسیس کنید، به احیای این حوزهها پرداختید؟
** این مدارس قدیمی در دورهٔ رضاخان و قبل از او، اکثراً غصب شدند و از بین رفتند؛ اما بعضی از آنها آثاری داشتند یا مدارکی در دست داشتیم. از طرفی گفتیم که به هر حال، در گذشته علمایی در این مدارس تربیت شدهاند و نماز شب خواندهاند و راز و نیاز کردهاند؛ اینجا ها توفیقاتی دارد. پس ما باید اهتمام کنیم و اینها را احیا کنیم که بحمدالله موفق شدیم و تعدادی را احیا کردیم. الان چهار مدرسهای که به برادران اختصاص دارد، احیا شده است و فقط مدرسهٔ خواهران را در یکی از بهترین نقاط شهر که زمینش هم گرانقیمت است تأسیس کردیم. حوزههای برادران را هم میتوانستیم در جاهای دیگر تأسیس کنیم، ولی مدارس قدیمی را که بخشی از گذشتهٔ ما ، شناسنامهٔ و تاریخ ما هستند، احیا کردیم. و اولویت را در احیا آنها دانستیم .
* در تهران و شهرهای بزرگ، حوزهٔ علمیه و بازار و مسجد مثلثی را تشکیل دادهاند، یعنی این ارتباط سهگانه منشأ آثار بسیاری بوده است. برکات و آثار اجتماعی این کار چیست؟
** الان حوزههای ما در کنار مسجد و بازار هستند و طلبهها اگر خرید میکنند از همین بازار خرید میکنند و با مردم ارتباط دارند و در نماز جماعت هم در کنار مردم نماز میخوانند. و به طور کلی با مردم مرتبط هستند.
* نیازهای علمی مردم برطرف میشود؟
** بله، گاهی مردم از طلبهها سؤال میکنند و طلبهها جواب میدهند. مردم به مدارس و مساجد میروند. و ارتباط مستمری دارند وقتی به مراغه آمدم، فقط چهارده نماز جماعت در مساجد بر پا میشد؛ اما الان، غیر از ادارات و مدارس آموزشوپرورش و دانشگاهها، به ۷۲ نماز جماعت رسیده است. آموزشوپرورش مراغه چندین بار در استان در اقامه نماز رتبه اوّل را به دست اورده است ؛ رئیس آن نزد من آمد و گفت: ما اوّل نشدیم در واقع شما اول شدید چون این موفقیت از برکتِ وجود و فعالیت طلبههاست. از آنطرف هم مردم میبینند که مدارس قدیمی و مخروبهٔ گذشته در وسط شهر دوباره آباد شدهاند؛ در نتیجه تشویق میشوند و مساعدت میکنند؛ همچنین میبینند قبلاً در مراغه طلبه نبود، اما الان ۶۵۰ طلبه در مراغه است که حوزه را اداره میکنند و به مساجد و منابر میروند و در روستاها تبلیغ میکنند. آقایان علما، اگر این مطالب را میخوانند، توجه داشته باشند که مردم باید کاری از ما ببینند تا برای کمک به ما تشویق شوند. میزان وجوهاتی که اکنون به دست ما میرسد نسبت به قبل تفاوت چشمگیری داشته است و علاوه بر وجوهات، گاهی نذورات و احسان هم شامل ما میشود. مردم مراغه فهیم هستند و این مسائل را درک میکنند و انصافاً نسبت به پرداخت این هزینهها احساس مسئولیت میکنند. امیدوارم همانطور که تاکنون هزینهها را تأمین کردهاند، بعد از این هم بهطور مضاعف تأمین کنند.
* نفس حضور علما و تردد آنها بین مردم آثار نیک فراوانی داشته است و چقدر تأسفبرانگیز است که کسانی حوزهها را به گوشههایی از شهرها میبرند. این کار در آینده آثار بدی خواهد داشت. یکی از ویژگیهای حضرتعالی حضورتان بین مردم است و نتیجهاش را در نماز جمعه بهوضوح حس کردم و دیدم که گروهها و اقشار مختلف با شور و اشتیاق در نماز جمعه شرکت میکنند. چرا در مراغه همهٔ گروهها در نماز شرکت میکنند و همه راضی هستند؟
** بنده معتقدم امامجمعه باید برای مردم پدری کند. درست است که هر کس گرایش سیاسی خاصی دارد و امامجمعه هم گرایش سیاسی خودش را دارد؛ ولی گرایش سیاسیاش هر چه باشد، به قول امروزیها اصلاحطلب باشد یا اصولگرا، باید به چشم پدری به مردم نگاه کند؛ گویی مردم بچهها و برادران و خواهرانش هستند. چنانکه پدر نسبت به فرزندانش دلسوز است؛ حتی اگر بعضی از آنها یاغی باشند. پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «انا و علی ابوا هذه الامه » من و علی پدران این امت هستیم. امام امت پدر این مردم بودند و امروز مقام معظم رهبری پدر این مردم هستند. برای حضرت آقا فرقی نمیکند که مردم از چه جناح سیاسی هستند. آقا به همه بهعنوان عائلهٔ خودش نگاه می کند؛ لذا امامجمعه هم با توجه به اینکه منصوب رهبری است، باید در حق همه، از هر طیف و جناحی که باشند، پدری کند و سعی کند در جامعه وحدت و همدلی و صفا و صمیمیت حاکم شود. گاهی بنا بهمصلحت اسلام کسانی را که با ما زیاد موافق نیستند به آغوش میکشیم. چرا در میان خودمان همدیگر را تخریب میکنیم و آبروی هم را میبریم؟ امامجمعه باید سعی کند با همه با مهربانی و احترام برخورد کند و دفترش به روی همه باز باشد. یکوقت کسی به عنوان اعتراض به من گفت: «فلانی به دفتر شما آمده بود؟» گفتم: بله، شما هم بیایید. فلانی که سهل است، از غیر مسلمان ها هم گاهی به دفتر من میآیند و من آنها را هم تحویل میگیرم.
زمانی یکی از ارامنه کار قضایی در مراغه داشت و نزد من آمد. موقع رفتن به من گفت: «حاجآقا، من به حقم برسم یا نرسم از اینکه شما را زیارت کردم خوشحالم و به آن افتخار میکنم. شما با محبت با من برخورد کردید و به حرفهای من گوش کردید. من هر کجا رفتم به من وقت ندادند. اینجا تنها جایی است که من بهراحتی آمدم و توانستم اولین شخصیت شهر را به این راحتی ببینم. شما وقت گذاشتید و حرفهای من را شنیدید. حتی اگر به حقم هم نرسم باز هم از اینجا راضی میروم.» ما طلبه هستیم و شیوهٔ ما باید این باشد. ما هم اشتباهات زیادی داریم و معصوم نیستیم؛ ولی باید سعی کنیم طلبگی خود را حفظ کنیم و رفتارمان متواضعانه باشد.
* از چه چیزی رنج میبرید و از چه مسائلی خوشحال میشوید؟
** وقتی موفقیتها و همدلیها را میبینم خوشحال میشوم و تشتتهای داخلی و بدبینیها و سوءظنها مرا میرنجاند. من معتقدم برادران باید با حسن ظن همدیگر را نگاه کنند و اصلاً دستور اسلام این است؛ نه اینکه بین خودمان شیعیان علی بن ابیطالب (ع) را سرکوب کنیم. از این افراطوتفریطها رنج میبرم. ما باید از دستورات پیشوایان دینی اطاعت کنیم و به حبلالله و قرآن و عترت اعتصام داشته باشیم. باید سخنان حضرت امام را در صحیفه بخوانیم و به آن عمل کنیم و رهنمودهای مقام معظم رهبری، خلف صالح حضرت امام را نصبالعین قرار بدهیم تا بتوانیم یار و یاور اهداف امام و مقام معظم رهبری باشیم و رهبری معظم را در رسیدن به اهداف انقلاب یاری کنیم.
* برنامههای آتی شما برای ارتقای فرهنگ ملی و مذهبی چیست؟
** البته سعی من این است که ارتباطم را هم با مردم و هم با دانشگاهیان و دانشآموزان بیشتر کنم؛ چون معتقدم گاهی تأثیر یک ارتباط معمولی از سخنرانی بیشتر است؛ مثلاً وقتی من با یک دانشآموز دست میدهم و حال او را میپرسم، شاید اثرش از سخنرانیام در مدرسه بیشتر باشد؛ لذا سفارش من به طلبهها این است که ارتباط شفاهی و چهره به چهره برقرار کنیم و در این زمینه بیشتر تلاش کنیم. با لطف الهی فکر کنم این کار به بالا رفتن فرهنگ دینی و اجتماعی کمکی مضاعف خواهد کرد.
Fatemeh Ansari
تاریخ : ۴ - مهر - ۱۳۹۵درود بر روحانی انقلابی….