به سمت آن خانه تاریخی میروم، از دیوارهایش تنها یک “در” باقی مانده است، دری که یادگاریهایی رویش نقش بسته است… متوجه فریادهای یک پسر جوان شدم «آهای! کجا میروی؟ برای مصرف مواد آمدی؟ همسایهها ببینند صدایشان در میآید، برگرد حوصله جنگ و دعوا نداریم.» کارت خبرنگاریام را نشانش دادم، حرفهایش را چنین ادامه داد […]
به سمت آن خانه تاریخی میروم، از دیوارهایش تنها یک “در” باقی مانده است، دری که یادگاریهایی رویش نقش بسته است… متوجه فریادهای یک پسر جوان شدم «آهای! کجا میروی؟ برای مصرف مواد آمدی؟ همسایهها ببینند صدایشان در میآید، برگرد حوصله جنگ و دعوا نداریم.» کارت خبرنگاریام را نشانش دادم، حرفهایش را چنین ادامه داد « تقصیر ما نیست، اینجا محل تجمع معتادها شده است، البته جدیدا دخترها و پسرهای جوان به این خرابه زیاد رفت و آمد میکنند و اهالی محل آرامش ندارند.»
پس از صحبت با پسر جوان تصمیم گرفتم داخل خانه و یا به تعبیری بهتر، داخل خرابه بروم، کمی ترسناک بود، نمیدانستم با چه چیزی مواجه میشوم، علفهای هرز آنقدر بزرگ شدهاند که راه عبور و مرور بسته شده است. محوطهی بزرگ اطراف خانه نشان میدهد که گفتههای همسایگان درست است و در سالهای نه چندان دور، این خانه در وسط باغی بوده ولی بعدا درختهایش کنده شده و جایشان را آپارتمانها گرفته است.
با قدم گذاشتن به داخل خانه، روی زمین از لنگه کفش تا لباس پاره، کیف و حتی کتابهای ادعیه و مقدس هم دیده میشود. دیوار نوشتههای انگلیسی و گاهی فارسی نشان میدهد چه افرادی به این جا رفت و آمد دارند، گاهی هم سقفهای کنده شده و گودالهای حفر شده به چشم میخورد که خبر از جستجوی عتیقه میدهد.
“باقرخان” ریاست مجاهدین محله خیابان تبریز را بر عهده داشت. پس از به توپ بستن مجلس، به دستور انجمن ایالتی همراه با ستارخان به جنگ مسلحانه با قشون دولتی که تبریز را در محاصره داشت، پرداخت. و بعد ها در مجلس شورای ملی لقب سالار ملی را گرفت.
سالار ملی پس از بازگشت در محله خیابان و به اعتقاد بسیاری از مورخان شهر در همین خانه استقرار یافت، خانه رخی دیگر معتقدند متعلق به سرتیپ هاشمی داماد باقر خان بوده است که بعد ها حاج فرج طوبی، ملقب به حاج رضا طوبی، داماد سرتیپ هاشمی، در آن سکونت می گزیند ولی موضوعی که برخی مورخان محلی هم به ان اشاره کرده اند سکونت باقر خان پس از تخریب خانه اش توسط روس ها در آن خانه است که، حکایت از رفت و آمد مشورطه خواهان به آن هم می تواند داشته باشد که برخی از ساکنان قدیمی محل می گویند وقتی یکی از سقف ها فرو ریخت تعدادی سلاح گرم از دیوار پایین ریخت، انگار در سقف خانه جاسازی شده بود.
اکنون موضوع مهم این است که قدمت خانه به گفته ی اهالی و برخی مورخان محلی به حدود یک قرن می رسد و اکنون وضعیت بد آن صدای همسایه ها را در آورده است.