اگر عمر متین را به قول ترامپ تربیتشده و شاگرد “اسلام افراطی” و همانطور که داعش تأیید کرد “یکی از سربازان خلافت” در نظر بگیریم، باید بگویم از جنبه ایدئولوژیکی مهره تأثیرگذاری نبود. متین قوانین و دستورات اسلام را با جدیت دنبال نمیکرد و به نظر نمیرسید اطلاعات زیادی درباره آنچه اسلامگرایان “راه درست” میخوانند، […]
اگر عمر متین را به قول ترامپ تربیتشده و شاگرد “اسلام افراطی” و همانطور که داعش تأیید کرد “یکی از سربازان خلافت” در نظر بگیریم، باید بگویم از جنبه ایدئولوژیکی مهره تأثیرگذاری نبود. متین قوانین و دستورات اسلام را با جدیت دنبال نمیکرد و به نظر نمیرسید اطلاعات زیادی درباره آنچه اسلامگرایان “راه درست” میخوانند، داشته است. طبق گفته جیمز کامی رئیس اف. بی. آی، در دو سال اخیر متین هم به داعش و هم حزبالله اعلام وفاداری کرده بود- بااینکه حزبالله دشمن قسمخورده داعش است و در سوریه به همراه بشار اسد با داعش مبارزه میکند. یکشنبهشب که در اورلاندو ۴۹ نفر را کشت، در آخرین دقایق و با تردیدی آشکار وفاداری خود به رهبر داعش ابوبکر البغدادی را اعلام کرد. متین دو بار با ۹۱۱ تماس گرفت؛ دفعه اول تماس را قطع کرد تا طبق دستور داعش به تروریستهای خودجوش، قبل از شروع کشتار وفاداری خود را به گروه اعلام کند.
به گزارش اویاقلیق به نقل از پولیتیکو و بر اساس گفتههای اطرافیان و خانوادهاش، متین فردی بسیار ناسازگار و احتمالاً یک هوموفوبیِ از خود متنفر بوده است که شدیداً الکل و مواد مصرف میکرد، با مردها قرارهای عاشقانه میگذاشت، بهطور مداوم به کلوپی که بعدها به آنها حمله کرد رفتوآمد داشت و از یک اپلیکیشن ملاقات همجنسگراها استفاده میکرد- این رفتارها از یک سرباز وفادار اسلام انتظار نمیرود.
بله، متین یک تروریست بود- اما چه نوع تروریستی؟ او هیچ ارتباطی با داعش یا القاعده نداشت؛ او دستورهای عملیاتی از خارج کشور دریافت نمیکرد، او برای آموزش از کشور خارج نشده بود و مسیر قابل پیشبینی افراطگرایی را طی نمیکرد. درواقع، به نظر میرسد متین نسبت به یک آمریکایی آشفته دیگر اوضاع بهتری داشته ( متولد خانهی ترامپ در منطقه کوینز نیویورک) که سرشار از نفرت و خشم غیرقابلکنترل است- نمونهای از فردی که مقامات قانونی آن را یک مجرم خشن توصیف میکنند که برای اقداماتی که درماندهی ارتکاب آنهاست، به دنبال توجیه و نفوذ بیشتری میگردد.
آیا امکان داشت متین قبل از حمله دستگیر شود؟
منطقی نیست که تصور کنیم دستگاههای اجرای قانون در آمریکا میتوانند هر تروریستی را شناسایی و متوقف کنند. اما شاید غیرقابلتوجیهترین نکته درباره بزرگترین حمله مسلحانه در تاریخ آمریکا این باشد که چگونه فردی که قبلاً سه بار توسط اف. بی. آی بازجویی شده بود بدون جلبتوجه اسلحه و مهمات بخرد و سپس بیش از صد نفر را با آن تهدید کند.
او زیر نظر اف.بی.آی بود زیرا نظراتی موافق با تروریستها ابراز کرده و به همان مسجدی رفته بود که بمبگذار انتحاری منار محمد در آن دیدهشده بود و در سال ۲۰۱۴ در سوریه سربازان دولت را منفجر کرد. اما هفته گذشته جیمز کامی اعلام کرد که اف. بی. آی “هیچ ارتباطی” میان این دو فرد نیافته بود. اینیکی از دلایلی بود که اف. بی. آی تحقیقات راجع به او را ادامه نداد: عدم وجود “ارتباط”. کامی اشاره کرد که نگرانیهای اف. بی.آی راجع به متین زمانی از بین رفت که فهمیدند متین ازدواجکرده، صاحب فرزند شده و توانسته شغل ثابتی پیدا کند.
رویکرد این سازمان در برخورد با تیمورلنگ سارنایف که در ماراتون بستون بمبگذاری کرد نیز به همین شکل بود. او نیز توسط اف.بی.ای بازجویی شده بود؛ اما آزاد شد و تنها از او خواسته شد که خروج از کشور را به آنها اطلاع دهد- انگار خروج او از کشور تنها مسئلهای بود که باید نگرانش باشند و آنطور که به نظر میرسد گمرک آمریکا در انجام این کار نیز موفق نبود.
زمانی که از کامی پرسیده شد آیا مأموران اف. بی.آی باید اقدام متفاوتی در برابر متین میکردند پاسخ داد: “تا الان جواب صادقانه من این است که اینطور فکر نمیکنم.” اما برخی کارشناسان قانونی شدیداً با این حرف مخالفاند. به نظر میرسد شواهد قابلتوجهی وجود دارد که اف. بی.آی در درک ماهیت در حال تغییر تروریسم کُند بوده و توان کافی برای مقابله با مهارت داعش در جذب افراد آسیبپذیر را نداشته است. این منتقدان میگویند از حوادث تروریستی بوستون و اورلاندو کاملاً مشخص است که اف. بی.آی و سازمان اطلاعاتی آمریکا هنوز درگیر جنگ قدیمی هستند که در آن “افراطگرایی” از الگوی مشخصی پیروی میکرد (مثل ریش داشتن، دعا و نمازخواندن بیشازحد) و یکی از نشانههای تروریست بالقوه ارتباط سازمانیافته با گروههای تروریستی و برنامه برای خروج از کشور است.
لورنزو ویدینو مدیر برنامه افراطگرایی در مرکز دانشگاه جرج واشنگتن در زمینهٔ امنیت ملی و سایبری میگوید: “رفتن به دنبال ارتباط مجرمان با گروههای تروریستی و پیگیریِ سنتی پرونده با روشهای قدیمی در ذات این سازمان قرار دارد؛ با سؤالاتی نظیر: با چه کسی ملاقات کردی؟ با چه کسانی حرف زدی؟” ویدینو معتقد است” اف.بی.آی بیش از حد بر ارتباطات و لینکهای عملیاتی تأکید دارد.”
در چند سال اخیر اف. بی.آی شروع به تغییر رویکرد خود نسبت به تروریسم داخلی کرده است. طبق گفته جان کوهن که از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ مسئول هماهنگی امور ضد تروریستی در سازمان امنیت داخلی بود، ” اوضاع با دو سه سال قبل فرق کرده؛ اف. بی.آی راه قدیمیتری را برای سنجش پتانسیل افراطگرایی افراد دنبال میکرد و مانند الان به دیگر جنبههای رفتاری مانند سوابق مدرسه یا تجربه یک طلاق خشونتآمیز توجهی نمیکردند. ”
اما روند تغییرات بهاندازه کافی سریع نیست. حمله متین و شکست اف. بی.آی در جلوگیری از او نشان میدهد که خطر تروریسم با سرعتی در حال رشد است که مقامات ایالت متحده تاکنون نتوانستهاند به پای آن برسند. القاعده یک نمونه اولیه بود که مردهای جوان را به اردوگاههای نظامی خود در افغانستان و یمن میکشاند و قوانین و کنترل عملیاتی سفت و سختی بر آنها اعمال میکرد. اما در عصر گروهی مانند داعش و رسانههای اجتماعی، کل فرآیند افراطگرایی (بهخصوص برای افراد روانی و تنها که در جامعه پذیرفته نمیشوند) با آنچه درگذشته بود بسیار متفاوت است. این الگوهای رفتاری معمولاً با آنچه اف. بی. آی عادت کرده دنبالش باشد، بسیار متفاوتاند.
برخلاف القاعده، داعش همزمان در ابعاد مختلفی فعالیت میکند. در عراق و سوریه یک ارتش دارد؛ در سراسر جهان نیز ارتشی بالقوه دارد که تا حدودی شبیه تروریستهای کوانتومی هستند؛ آنها نه این هستند و نه آن، اما همزمان هم این هستند و هم آن. آنها یک روز آمریکاییهای بدون سابقه و روز بعد قاتلانی بیرحم هستند. کامی این مسئله را اینگونه توصیف میکند: ” اف.بی.آی نهتنها باید در یک انبار کاه دنبال سوزن بگردد، بلکه باید بفهمد کدام بخش کاه ممکن است روزی به سوزن تبدیل شود.”
این وظیفه بهمراتب دشوارتر از گذشته شده است. غیرمعقول و شاید نامطلوب است که از مقامات اف.بی.آی و ضد تروریست انتظار داشت که بهجای عمل به دنبال هدف و انگیزه باشند و مانند پیشگوی فیلم “گزارش اقلیت” جرائم آینده را پیشبینی کند. اما مشکل اینجاست که علائم اصلی افراطگرایی چیزی است که دیگر در اردوگاههای آموزشی و یا حتی “از طریق اینترنت” اتفاق نمیافتد. در عوض، به گفتهی مایکل جرمن منتقد اف.بی.آی که سالها بهعنوان مأمور مخفی در این سازمان کارکرده افراطگرایی ” گوش به گوش” میچرخد. معمولاً این افراد به دنبال دلیلی برای مشروعیت بخشیدن به افکار و عقایدی هستند که قصد انجام آن را دارند. دراینباره، برخی کارشناسان اجرای قانون میگویند متین اندکی با دیلن رووف فرق داشت که قبل از حمله به یک کلیسای آمریکایی- آفریقایی در چارلستون در ایالت کارولینای جنوبی با نژادپرستان سفیدپوست نشستوبرخاست داشت. او دقیقاً یک سال پیش این حمله را صورت داد و ۹ نفر را کشت.
جان کوهن که اکنون در مدرسه عدالت کیفری راتگرز تدریس میکند گفت: “این دقیقاً همان پدیده است. چند ماه قبل از اینکه رووف به کشتار مردم در کلیسا دست بزند، به سمت اهداف افراطگرا و نژادپرستانه سفیدپوستان جذب شد. در مورد او نیز میتوان گفت که هر چه به حمله نزدیکتر میشد، علاقهاش به گروه داعش بیشتر میشد.” جرمن نیز موافق است که متین و رووف هر دو از یک قماش هستند. وی میگوید: “همانند دیلن رووف، متین نیز فردی بود که از درون پر از خشم بود و به دنبال راهی برای توجیه و یا گروهی بود که خشم او را بهعنوان عملی صالح و شایسته در نظر بگیرد. این افراطگرایی او بود.”
چگونه بفهمیم در ذهن یک تروریست بالقوه چه میگذرد؟
تا الان اف. بی.آی نیازی به این مسئله حس نمیکرد. گرچه سازمان اطلاعات موفق نشد نشانههای حمله یازده سپتامبر را در کنار هم قرار داده و این حمله را پیشبینی کند، اما از آن زمان به بعد در ریشهکن کردن نقشههای تروریستی پیچیده نسبتاً موفق بود است- با کنار هم گذاشتن سرنخهای بهدستآمده از ارتباطات و برنامههای سفر تروریستهای احتمالی. اما پدیده “گرگ- تنها” متفاوت است. این مسئله درزمینهٔ تروریسم داخلی یا جرائم ناشی از خشم و نفرت موضوعی جدید نیست؛ در دهه ۱۹۸۰ سازمان کوکلاکس کلان (سازمانهای همبستهای در کشور ایالات متحده آمریکا درگذشته و امروز میباشد که پشتیبان برتری نژاد سفید، یهودستیزی، نژادگرایی، ضدیت با آئین کاتولیک، بومیگرایی و نفرت نژادی میباشند) “مقاومت بدون رهبر” را تبلیغ کرد و حتی یک کتابچه راهنما برای گرگهای تنهای طرفدار برتری نژادی سفیدپوستان منتشر کرد. اما در مواجه با گرگها تنها در گروههای تکفیری اسلامی، جرمن معتقد است که باید راهکارهای قدیمی بهطور کامل کنار گذاشته شوند.
روابط شخصی و سفرهای خارجی معنای زیادی ندارند، و حتی این تصور که احتمال افراطی شدن فردی با شغل ثابت، همسر و فرزند پایین است نیز باید دور ریخته شود: هم متین و هم زن و شوهر قاتل در سانفرانسیسکو، سید ریزوان فاروک ۲۸ ساله و تشفین ملک ۲۷ ساله که یک دختر ششماهه داشتند، در ظاهر خانوادههایی موفق و منسجم بودند و تمام امکانات لازم برای زندگی خوب را داشتند- اما بازهم به کشتارجمعی دست زدند.
جسیکا استرن از دانشگاه هاروارد که درباره فرآیند افراطگرایی در سراسر جهان مطالعه کرده است میگوید”آنچه بسیار مهم است محیط اطراف مظنون و انگیزههای شخصی اوست.” استرن میگوید: “رابطه مستقیم با گروههای تروریستی عامل مهمی در انجام تیراندازیهای دستهجمعی و یا حملات فردی نیستند. ازآنچه اکنون میدانیم، متین یک هوموفوبیک همسر آزار بود که درباره تمایلات جنسی خود مطمئن نبوده و در ایدئولوژی اسلامی توجیهی برای کشتار و ترور پیداکرده بود. چگونه ممکن است تفاوت بین حزبالله وداعش را نداند؟ آنچه پدرش درباره مجازات همجنسگرایان گفت بسیار مهم است- همجنسگرا بودن در نظر این پدر بسیار اشتباه و مفتضح است.”
جرمن معتقد است: “بخشی از مشکل این است که اف. بی.آی و سازمانهای اطلاعاتی به این درک ناقصی که از افراطگرایی دارند بسیار وفادارند که تصور میکند روندی بینقص و افسانهای است و قابلیت تشخیص و شناسایی مجرمان را دارد. اینطور نیست. متأسفانه آنچه از تحقیقات علمی فهمیدهایم این است که افراد ممکن است به هر دلیل یا دلایلی به افراطگرایی کشیده شوند. مسیری که این افراد طی میکنند اصلاً قابل پیشبینی نیست.”
جرمن افزود: “اف. بی.آی مسیرها و علائم سادهای را برای شناسایی این افراد بررسی میکند. آنها در سال ۲۰۰۶ اعمالی مانند نمازخواندن بیش از حد، لباسهای مذهبی، رفتن به مسجد و … را در لیست کارهای خطرناک قراردادند. درحالیکه تحقیقات علوم اجتماعی نشان میدهد که این طرز فکر اشتباه است؛ افراطگرایی همیشه یک فرآیند داخلی و ذهنی بوده است.”
برخی کارشناسان میگویند راهحل و مدل بهتری برای رویارویی با این خطر جدید وجود دارد- همان روشی که توسط سرویس امنیتی آمریکا برای حفاظت از رئیسجمهور بکار میرود. کوهن میگوید: “باید رویکردی مشابه با سازمان امنیتی آمریکا اتخاذ شود. ترکیبی از اجرای قانون، ارزیابی ریسک و سپس مداخله؛ حتی اگر به بازداشت کسی منجر نشود.”
سالهاست که این سازمان برای تأمین امنیت رئیسجمهور تنها به بررسی و پیگیریِ خطرات اکتفا نمیکند. حتی اگر مأموران شخصی فردی را که به فرض پیامی خطرناک در فضای مجازی منتشر کرده است را دستگیر نکنند، بازهم سرویس امنیتی تلاش میکند بفهمد آیا آن فرد بر اساس ویژگیهای روانی و رفتاری در آینده جرمی مرتکب میشود یا نه- مانند نظراتی تهدیدآمیزی که همکاران متین از او شنیده بودند. همچنین سعی میشود درباره آن فرد با مسئولان مذهبی، آموزش و سلامت روان مشورت کنند.
مجله پولیتیکو در ماه مارس گزارش کرد به دنبال اجرای این مدل مداخله در جامعه است- با استفاده از یک مفهوم نسبتاً جدید به نام “کمیتههای مسئولیت مشترک”. اما این مدلها هنوز در مراحل ابتدایی قرار دارد و به دلیل دستهبندی قومی و مذهبی افراد بسیار بحثبرانگیزند؛ بهخصوص در میان مسلمانان آمریکا.
اما کوهن میگوید پس از فاجعه اورلاندو مقامات آمریکا چاره دیگری ندارند. “این چیزی است که در هیچیک از گزارشها مرتبط با اورلاندو نمیبینیم. همه تأیید میکنند که مسئله رشد تروریست داخلی بسیار جدی است، اما مبارزه با آن تنها با برقراری ارتباط با جوامع مسلمان حاصل نمیشود. باید رویکردی چندگانه در پیش گرفت… اگر خانواده یا دوستان یکی از این افراد بهموقع خبر دهند، میتوان از برخی وقایع جلوگیری کرد. اما باید برای شروع چیزی وجود داشته باشد، مانند سرویس امنیتی مخفی.”
در همین حال گروه تروریستی داعش از مهارت خود برای جذب افراد آسیبپذیر از طریق اینترنت و رسانههای اجتماعی استفاده میکند. این افراد معمولاً جوان و درگیرِ بحران هویتی هستند که در جامعه غربی پذیرفتهنشدهاند؛ جامعهای که متین دریکی از پستهای فیسبوکش آن را “راه کثیف غرب” توصیف کرده بود. معمولاً چنین افرادی از جوامع نابسامان هستند، زمینه مشکلات روانی را دارند و همزمان به دنبال درک و یافتن معانی زندگی هستند. مبلغان داعش این افراد گمراه و بیریشه را با پیامهای دقیق، پیچیده و مداوم به خود جذب میکنند.
در زمینهٔ ایدئولوژی، داعش برای جوانان غربیِ گرسنهی معنویات، حکم فست فود را دارد. حتی تماس سطحی اینترنتی نیز میتواند این جوانان را متقاعد کند که آنها نیز میتوانند در مبارزه با دشمن اسلام نقشی داشته باشند.
مجرم چه یک افراطی اسلامی باشد و چه یک نژادپرست سفید، انگیزه این حملات خشن و اقدام به حمله در فضای عجیب و سمی اینترنت باهم ترکیب میشوند. متین نیز در طول محاصره چهارساعته در کلوپ شبانه، شروع به پست گذاشتن در فیسبوک کرد و اخبار را چک میکرد تا بفهمد توجه را جلب کرده است یا نه.
اف. بی.آی برای همگام شدن با این خطر جدید به مدل جدیدی نیاز دارد. زمانی که سارنایف و متین برای اولین بار بازجویی شدند، سازمان بر رویکرد قدیمیِ بررسی روابط با تروریستها تکیه داشت و زمانی که هیچ نشانهای از رفتار مجرمانه در فرد مظنون نمیدیدند، او را آزاد میکردند. این رویکرد درحال تغییر است. در عصر جدیدِ تروریسم، بررسی سوابق و شواهدی از خشونت خانگی و یا رفتارهای نامنظم و تهاجمی بهمراتب مهمتر و تعیینکنندهتر هستند.
کوهن میگوید: “در دو سال گذشته واحد تجزیه و تحلیل رفتاری سازمان اف. بی.آی به بررسی موشکافانهی افرادی که چنین رفتارهایی دارند را آغاز کردهاند و به این نتیجه رسیدیم که این افراد ویژگیهای روانی مشترکی دارند و بهراحتی تحت تأثیر تبلیغات رسانهای گروههایی مانند داعش قرار میگیرند.