نصفه‌ای‌از‌کل‌جهان!/کجاست‌آن‌اتحاد‌هواداران؟!
نصفه‌ای‌از‌کل‌جهان!/کجاست‌آن‌اتحاد‌هواداران؟!

اویاقلیق:در استادیوم تبریز سی و پنج هزار نفر یکصدا میگفتند: اصفهان نصف جهان! و سی و پنج هزار نفر دیگر،در آنسوی استادیوم جواب میدادند: تبریز کل جهان! در استادیوم فولادشهر هم که قرمز پوشها با زردپوشان برابری داشتند،تراختوریها میگفتند:تراختور و سپاهان! و سپاهانیها جواب میدادند:دو افتخار ایران! در اصفهان تراختوریها از گز اصفهانی سپاهانی ها،شیرین […]

تراکتور۱اویاقلیق:در استادیوم تبریز سی و پنج هزار نفر یکصدا میگفتند: اصفهان نصف جهان!
و سی و پنج هزار نفر دیگر،در آنسوی استادیوم جواب میدادند: تبریز کل جهان!

در استادیوم فولادشهر هم که قرمز پوشها با زردپوشان برابری داشتند،تراختوریها میگفتند:تراختور و سپاهان! و سپاهانیها جواب میدادند:دو افتخار ایران!

تراکتور۲ تراکتور۳

در اصفهان تراختوریها از گز اصفهانی سپاهانی ها،شیرین کام میشدند و در تبریز،سپاهانی ها از حلاوت قرابیه تبریز بهره میبردند!

همه چیز نشان از صلح و صفا و رقابت سالم داشت تا آنکه در ۲۵ اردیبهشت طوفانی سهمگین همه بساط رفاقت بی رقیب و اخوت بی بدیل را در هم پیچید!

اکنون هم بادها ولو اندک و ضعیف،میوزند و هنوز هم سکون لازم برقرار نیست و بعضی ها خیالات طوفانی دارند!
از آن واقعه ناگوار تنها چهار ماه میگذرد،اما بنظر هواداران تراختور این چهار ماه ،بسان سالهاست.
آنچه ما را شکسته تر کرد،انتظار بود.انتظار رسیدگی ! انتظار عملی شدن قولهای بزرگوارانی که این گفته سعدی را بیادمان می آورد که دو صد گفته چون نیم کردار نیست!انتظار عمل به قول ها و وعده ها بیش از حق کشی ما را کشت که الانتظارا شد من الموت!

جمعه سیاه،نه تنها دل هواداران میلیونی تراختور و مردم آذربایجان را شکست،بلکه اتحاد وصف ناپذیر هواداران دو تیم تراختور و سپاهان را هم خدشه دار کرد و این یکی،یکی از آرزوهای روشن و آشکار سرخابی ها و دیگر بدخواهان تیم اول فوتبال آذربایجان بود!

با اینحال حساب گردانندگان تیمها با هوادارانشان تا حدودی متمایز است و هرکدام مسول اعمال خود هستند.

سپاهانیها میزبان هواداران تراختور خواهند بود و رفتار آنها در مقابل تراختوریها،ملاک سنجش ما از طرز تفکر آنها نسبت به هواداران تراختور و نیز میزان پای بندی آنها به اصول اولیه رفتارهای مسالمت آمیز و سالم متقابل خواهدبود و صدالبته هواداران تراختور نیز ملزم به عمل متقابل خواهند بود.

با این تذکر به نکته ای قابل تامل در رفتار متفاوت هواداران سپاهان در مقابل تراختوریها میپردازیم.

هواداران تیمهای اصفهانی،در اصفهان برخلاف اکثر شهرهایی که تراختوریها با بی حرمتیهای قومی مواجه شده اند،هیچگونه بی احترامی از خودنشان نداده اند.بطور مثال همین بیست روز پیش،در همین انزلی که تا پهلوی اول زبان عموم مردم آن تورکی بود،هواداران ملوان چه توهینهائی برعلیه ملیت ما روا نداشتند؟در حالیکه هواداران گسترش فولاد در این مسابقه به تعداد بیست نفر هم نبود!

یک اصل مسلم اجتماعی است که در همه جا خوب و بد باهمند و در میان هواداران هر تیمی،هستند کسانیکه پای بند به هیچ اصولی نیستند و سپاهان نیز مستثنی نیست و نباید عمل گروه اندک را به عموم نسبت داد.

چندین علت میتواند بر رفتار مناسب غالب اصفهانی ها در مقابل هواداران تراختور تاثیرگذار باشد که یکی از آنها با توجه به پیشینه تاریخی این شهر روشن تر میشود.

تا حدود ۴۲۸سال پیش،اصفهان یک آبادی کوچکی بیش نبود و شاه عباس پسرشاه محمد خدابنده،که از مادر مازنی(مازندرانی)در هرات متولدشده بود و زنی افغانی گرفته بود،این محل را به پایتختی امپراطوری صفوی انتخاب کرد.قبل از آن قزوین پایتخت صفویهابود که یکی از شهرهای آذربایجان بود.

پایتخت شدن اصفهان دو علت داشت: دوری از تسلط اردوی امپراطوری عثمانی و کویر بودن حاشیه آن که محاصره آن سخت میشد،و علت دیگر دوری از اقلیم تورک ها!

میدانیم که شاه اسمائیل ۱۶ساله با کمک ۹ ایل بزرگ از تورکان آذربایجان و آنادولی و شام بحکومت رسید و امپراطوری صفویه را تشکیل داد و امرا و بزرگان قشون و دربار صفوی همین سران ۹ ایل که به قیزیل باش ها معروفند،بودند و تمامی امور مملکت در دست آنها بوده و اکثریت قشون شاه عباس را همین طوائف تورک تشکیل میدادند که شیعه دوازده امامی بودند.

مادر شاه عباس،دختر حاکم مازنداران بود که بعد از جنگ کشته شده بود و به رسم ایجاد الفت ،دخترش به عقد شاهزاده صفوی درآمده بود.مادر مازنی از همان ابتدای طفولیت شاه عباس بجهت دشمنی با دولت صفوی که پدرش را کشته بود،القائات ضد تورکی و ضد آذربایجانی به پسرش تزریق کرده و شاه عباس را با تفکراتی ضد تورک بار آورده بود.برای همین شاه عباس با یک نقشه کودتائی طراحی شده سران قزلباش را در اصفهان گردن زد و نام قزلباش ها را به «شاه سئون» تغییر داد!
تبریز و اردبیل را از رونق انداخت و به رونق و وسعت اصفهان پرداخت و بنای دشمنی با تبریز را بنیانگذاری کردکه رقابت تبریز و اصفهان بتوسط این شاه «کبیر» رونق گرفت.تمامی ابنیه و آثار تاریخی اصفهان مربوط به دوره پادشاهان تورک صفوی می باشد که بدست شاه عباس کبیر! بنیان گرفت و نصف جهان شد.(بیخودی به شاه عباس لقب کبیر نداده اند!)

استادان،معلمان،طبیبان،مهندسان،معماران،صنعتگران،نجاران،سفالان،قالیبافان،نقاشان،خطاطان،نساجان،هنروران،شعرا،نویسندگان و…..بهمراه خانواده هایشان ،هم با تشویق و ترغیب و هم بزور از شهرهای آذربایجان ،به اصفهان کوچ داده شدند.گذشته از آنها مقر و ستاد قشون صفویه از قزوین و تبریز به اصفهان منتقل شد و خانواده های ترک آنها نیز رهسپار اصفهان شدند که همین تعداد از مردم آذربایجان با توجه به قشون صدها هزار نفری شاه عباس ،جمعیت بزرگی را شامل میشود! با این توضیح معلوم میشود که ترکیب جمعیت آن زمان اصفهان چگونه بوده،و برای همینست که سفر او نمایندگان خارجی مجبور بودند تا تورکی یاد بگیرندکه هم زبان دولتیان بود و هم زبان رایج مردم پایتخت!

حال میتوان دریافت که اکنون بعد از سپری شدن صدها سال ،اصلیت اکثریت مردم اصفهان به کجا وصل میشود؟…به تبریز و اردبیل و زنجان و قزوین و….و ارزنجان(ترکیه)و حلب(سوریه و ایل شاملو!)

زمانیکه به دیوارهای عالی قاپو (درب اعلی) دقیق میشویم و نام سازندگان آنرا که هنوز نقش مهرانان باقیست،میخوانیم چنین القابی مشاهده میکنیم:…..
فلان بن فلان معمار باشی تبریزی!
فلان بن فلان رسام اورموی!
فلان کاتب القزوینی!

……..
بی جهت نیست که تا حال سپاهانیها حرمت قومیت ما را داشته اند و نباید گول حرف کسانی را بخوریم که بر طبل دشمنی میکوبند و بدنبال آن هستند که کار بجائی برسد که در اصفهان هم با بی حرمتی مواجه شویم!

*********************

یادداشت از:ساوالان-اردبیل