برای آبروی مردمت بجنگ…
برای آبروی مردمت بجنگ…

اویاقلیق:تیممان کلی مشکل مدیریتی، تاکتیکی و نفری دارد،این را میگذاریم یک گوشه، حرفهایمان را زدیم و بعدا نیاز باشد بازهم میزنیم. ولی سخنی با مدیریت، کادرفنی و بازیکنان تیممان داریم… چیزی جز رفیق صدایتان نمیکنیم، که همیشه همراه بودیم،همقدم و در کنار هم راه رفته ایم، کسی بالاتر و پایینتر نبوده و نخواهد بود یک […]

اویاقلیق:تیممان کلی مشکل مدیریتی، تاکتیکی و نفری دارد،این را میگذاریم یک گوشه، حرفهایمان را زدیم و بعدا نیاز باشد بازهم میزنیم.
ولی سخنی با مدیریت، کادرفنی و بازیکنان تیممان داریم…
چیزی جز رفیق صدایتان نمیکنیم، که همیشه همراه بودیم،همقدم و در کنار هم راه رفته ایم، کسی بالاتر و پایینتر نبوده و نخواهد بود
یک رنگ،به یک هدف و یک صدای مغرور و پر افتخار…
رفقا،دیداری که در پیش رو دارید،فارغ از همه بازی های سال و فصل و زمین است…
برای ما این دیدار،یک بازی فوتبال نیست،جنگی ست با دشمنی که نقاب دوستی بر چهره داشت و هنوز هم صدای خنده ها و تمسخر وقیحش، در پی بازی کثیفی که با نامردی تمام،رقم خورد به گوش می رسد…
اگر با دید یک بازی،یک دیدار سه امتیازی و یک هفته ی فوتبالی به میدان میروی، نرو!
با دل و جانت،با غرور یک آذربایجان و به بلندای تاریخ پر افتخارش قدم به آن مستطیل سبز بگذار…زره گلادیورت را بر تن بپوش و مصمم قدم بگذار…
قول میدهیم پاهای رفتنتان شویم، برای سینه هایتان نفس بکشیم و قلبی بشویم برای تپش خون در رگهایتان…
بجنگید و نشان دهید،نشان دهید زخممان خوب میشود،ولی تیغی که به نامردی زخم میزند را تا عمر داریم فراموش نمیکنیم…
بجنگید، در میدان بازی بمیرید، ولی بدون برد بیرون نیایید…که ما جان می دهیم، ولی راضی نمیشیم مقابل این گربه صفتان پست، گردن خم کنیم…
یادتان باشد،پای غرورمان در میان است…پای آبروی آذربایجانمان در میان است…و ما! برای این دو، جان میدهیم
شیربچه هایی باشید برای مردمی که امیدشان به این پیکار است و به این رزم نابرابر…
جان دهید برای آذربایجانمان،برای هویت سرخمان، برای آنهایی که در شامگاه ۲۵ اردیبهشت،جان و دلشان به یغما رفت…برای آنهایی که در آن عصر جمعه ی لعنتی،جلوی چشمهایمان پرپر شدند…
جان دهید،برای آن غروری که پا به پای اشکهایمان،لغزید و چکید،بای آن امیدی که ناامید شد و آن اعتباری که به سخره گرفته شد…
جان دهید،جان میدهیم برایتان، بجنگیدیک لشکر میشویم پشت سرتان…قول میدهیم به پشت سر که نگاه میکنید، با افتخار سینه جلو دهید و به ارتش سرخی که پشت سرتان به صف میشویم، بنازید…
فقط…آنجا جان بدهید،ولی جایی برای عرض اندام به این قهرمان های قلابی ندهید…که اینجا پای آذربایجان ما درمیان است…
بروید، می آییم…باهم! برای آبروی آذربایجانمان بجنگیم…می آییم در کاخ پوشالی شان، در شهر و دیاری که ما برایشان ساخته ایم! تحقیرشان کنیم…شما بخواهید! شما اراده کنید، ما قدم های دویدنتان میشویم…میشویم پنجه هایی برای شیرهای سرخ آذربایجان…برای نعره های قدرتتان…

*********************
یادداشت از: رسول زارعی