کمی طول میکشد تا تاتی تاتی کند… باید آرام آرام پاهایش به راه رفتن عادت کند… دوباره راه رفتن را یاد بگیرد و بتواند بایستد… آنکه به زخم روزگار ناپاک و نامردی مافیا گران، در آخرین سکانس فلج شده… یادت نرود همانکه روی تخت در حال جان دادن بود،باید آرام آرام راه بیافتد و راه […]

۲۸کمی طول میکشد تا تاتی تاتی کند…
باید آرام آرام پاهایش به راه رفتن عادت کند…
دوباره راه رفتن را یاد بگیرد و بتواند بایستد…
آنکه به زخم روزگار ناپاک و نامردی مافیا گران، در آخرین سکانس فلج شده…
یادت نرود همانکه روی تخت در حال جان دادن بود،باید آرام آرام راه بیافتد و راه رفتنش را یاد بگیرد…
تو اگر میخواهی با یک مکث او را تنها بذاری، بفرما! خیر پیش..راه باز است و جاده ی دیگران پر زرق و برق!
میتونی بروی پشت همانهایی بایستی که زخمی اش نکرده اند که هیچ! سواری اش هم میدهند…
میتوانی بروی پای آنهایی که همیشه سواره هستند باشی…
به درک!
این از نفس افتاده ی تازه بلند شده،عاشقانی دارد که منتظر میمانند تا راه رفتنش را خوب خوب یاد بگیرد
آن موقع تو و رفقای بی معرفتت! باید بنشینند و یکه تازی مارا به نظاره بنشینند…
ما رفیق نیمه راه نیستیم…
ما ادعا کرده ایم “سسلرم تا نفسیم وار،تیرختور سنین هارایین…”
ما ادعا کرده ایم “اولدی وار، دوندی یوخ… ”
و پای ادعایمان خواهیم ایستاد
همانطور کذره در همین گام نخست، دستهایمان را به همدیگر گره زدیم و باهم خواندیم
” هامیمیز قارداشیخ…داغلاری سوکریخ…
ال اله ورریخ…شامپیون اولاریخ…”
همراهی اش میکنیم، بلند شود، بجنگد و دوباره بر قله بایستد…
اونی که ۴تا ۴تا میزنه و تو صدره، هرکسی میتونه ادعای هواداریشو بکنه…
نشون بده تو روزای ناآمادگیش هم هوادارش…کنارشی
درست مثل همه اون عاشقایی که تو دسته یک، این عشقو تنها نذاشتن…همه اونایی که توی برف و بارون اومدن و حماسه ساختن و پاش موندن…
ما آمده ایم تا کنارش باشیم و زیر حرفمان نمیزنیم…
چتینلیخدا دوستی تانیالار…
پس چتینلیخدا قال! دوسلیغیوی ثابت ائله…